عنوان : شكيات نماز
نوع اصطلاح :شوخ طبعي ها
در فاصلۀ بين دو عمليات و در اوقات فراغت، وقتي منطقه نسبتاً آرام بود، كلاس هاي عقيدتي كار و بارشان سكه بود و. . .
عنوان : شكيات نماز
نوع اصطلاح :شوخ طبعي ها
در فاصلۀ بين دو عمليات و در اوقات فراغت، وقتي منطقه نسبتاً آرام بود، كلاس هاي عقيدتي كار و بارشان سكه بود و از جمله مباحث و مسائل معمول و مورد پرس و جو شكيات نماز بود.
ـ شما شكيات نمازت را بگو ببينم برادر.
ـ حاج آقا. من در نماز شك مي كنم و نه مي خواهم شكيات نماز را ياد بگيرم.
...............................................................
عنوان : نماز شب نمي خوانم
نوع اصطلاح :شوخ طبعي ها
در منطقه، داخل كانال، راست راست راه مي رفت و اعتنايي به تير و تركش ها نداشت او مي دانست كه جز به اذن خدا برگ از شاخه جدا نمي شود.
ـ آخرش يك كاري دست خودت مي دهي، سرت را بياور پايين
ـ من نماز شب نمي خوانم. خيالم از اين بابت راحت است!(باوري بود كه جملگي بر آن بودند، يعني شرط شهادن و مقدمۀ واجب آن اخلاص در عمل است كه تهجد يكي از بسترهاي آن بود).
...............................................................
عنوان : مرغ و تير و تركش
نوع اصطلاح :شوخ طبعي ها
شب بعثت حضرت رسول (ص) شام مرغ دادند. فرداي آن روز، تعداد زيادي از بچه ها مسموم شدند، آن وقت بود كه بازار اظهار نظرها گرم شد.
ـ صد دفعه به اين آشپزخانه اي ها تذكر داده ام كه بابا معدۀ اين مستضعف هاي بدبخت با مرغ و جوجه سازگاري ندارد به خرجشان نرفت كه نرفت.
ـ تير و تركش چطور؟ لابد جان مي دهند براي سرب داغ؟
...............................................................
عنوان : صلوات بفرست
نوع اصطلاح :شوخ طبعي ها
امدادگر مشغول مداوي رزمنده اي بود كه بيضه اش صدمه ديده بود و حال و روز خوبي نداشت. از او پرسيد:
ـ اخوي چطور تركش خوردي؟
ـ صلوات بفرست، براي سلامتي امام.(كنايه از اين كه جدي نگير. قابل اين حرف ها نيست كه بخواهم توضيح بدهم. به عبارت ديگر يعني تمامش كن بحث را ادامه نده)
...............................................................
عنوان : عشق بازي
نوع اصطلاح :شوخ طبعي ها
پشت كانال پرورش ماهي در شلمچه، وقتي عراق مشغول ريختن آتش تهيه بود، حاج مرتضي قرباني با برادر تازيكه پشت بي سيم صحبت مي كرد:
ـ تازيكه چكار مي كني؟ چرا اين قدر طولش دادري؟
ـ دارم عشق بازي مي كنم، حواست كه هست؟(لحظه اي بعد از مكالمه تازيكه به لقاءالله پيوست)